ازدواج یک عهد و پیمان روحی است که بین زوجین و زن و مرد که به مقتضای آن، زن و مرد با هم یک شرکت روحی و معنوی تأسیس میکنند که سرمایه آن شرکت، محبت و متبادل و احترام متقابل و آرامش طرفین و رحمت و مهربانی و عشق به هم است.
خداوند میفرماید:
وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ [ روم / ۲۱]
«و از نشانههای او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد؛ در این نشانههایی است برای گروهی که تفکّر میکنند!»
در نزد هر صاحب عقل سالم بدیهی و آشکار است که اتّحاد و همبستگی مرد وزن، به صورت ازدواج، اساس و زیربنای طبیعی حقیقی است برای تضمین و ضمانت بقای نوع بشری، همانند وحدت بین مذکر و مونث در سایر مخلوقات این جهان.
بدون شک، غریزهی جنسی، برای این خلق نشده است، که هدف نهایی از خود آن، ذات آن باشد، بلکه خداوند بدان جهت آن را آفریده است تا وسیلهای باشد، برای غایت و هدف برتر از آن، که عبارت است از استمرار و ادامهی زندگی نوع و بقای نسلهای پی در پی و متعاقب.
بنابر همین واقعیت شرعی، خداوند چند همسری را - البته همراه با شروط خاصی - تجویز نموده است.
خداوند میفرماید:
وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَىٰ فَانكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَلَّا تَعُولُوا [نساء / ۳]
«و اگر میترسید که (بهنگام ازدواج با دختران یتیم،) عدالت را رعایت نکنید، (از ازدواج با آنان، چشمپوشی کنید و) با زنان پاک (دیگر) ازدواج نمائید، دو یا سه یا چهار همسر و اگر میترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید و یا از زنانی که مالک آنهائید استفاده کنید، این کار، از ظلم و ستم بهتر جلوگیری میکند.»
بی شک چند همسری در اسلام از موضوعاتی است بهانه انتقاد از قانون شریعت اسلامی و مجالی برای تاختن بدان شده است و آن را به ظلم بر زن و جانبداری از مرد متهم کردهاند.
لذا در این نوشتار به اختصار به مسئله چند همسری و شبهات پیرامونش و محاسن و معایب آن میپردازیم.
قبل از هر چیز باید یادآور شویم که، بررسی درستی و نادرستی مسائلی مانند تعدد زوجات که ناشی از ضرورتهای شخصی یا اجتماعی است با این نحو صحیح نیست که آن را با تک همسری مقایسه کنیم.
بررسی صحیح اینگونه مسائل منوط به این است که از طرفی علل و موجبات ایجاب کننده آنها را در نظر بگیریم و ببینیم عواقب وخیم بیاعتنایی به آنها چیست.
از طرف دیگر نظری به مفاسد و معایبی که از خود این مسائل ناشی میشود بیفکنیم. آنگاه یک محاسبه کلی روی مجموع آثار و نتایجی که از دو طرف مسئله پیدا میشود به عمل آوریم. تنها در این صورت است که اینگونه مسائل بصورت واقعی مورد بررسی قرار میگیرند.
دکتر قرضاوی در کتاب حلال و حرام در اسلام میفرماید: «بی گمان اسلام آخرین دستور و سخن خداست که نبوّتها و رسالتهای پیامبران را بدان ختم کرده است؛ لذا اسلام یک شریعت و قانون جاویدی آورده است که برای تمام اعصار مختلف و برای تمام انسانها صلاحیت و گنجایش دارد. قطعاً اسلام قانونی وضع نمیکند که برای مردمان شهرنشین باشد و از مردمان روستایی و بیاباننشین غفلت نماید و برای اقلیمهای سردسیر باشد و اقلیمهای گرمسیر را فراموش نماید و برای یک عصر باشد و عصور دیگر را نادیده بگیرد و مهمل گزارد.
بی گمان اسلام، ضرورتهای افراد و ضرورتهای جوامع مختلف و نیازها و مصالح را تشخیص میدهد و تعیین مینماید.
لذا وجود چند همسری برآمده از چنین قانون و شریعت حکیمانهای میباشد.
در اسلام اصل در ازدواج، تک همسری است.
- اصل در ازدواج، تك همسرى است و قانون چند همسرى در شرايط معمول توصيه و ترغيب نشده است.
- قانون چند همسرى و تعدّد زوجات، مقتضاى آيات صريح قرآن است و نسخ نشده و از احكام جاودانى اسلام است. اصل در تمام احكام و قوانين، ابديّت و ماندگارى است، مگر آنكه دليل قطعى بر نسخ يا تغيير آن آورده شود.
- قانون تعدّد زوجات، به خاطر شرايط خاص اجتماعى يا ضرورتهاى اجتماعى وضع شده است نه براى هوسرانى مردان. البته هميشه بعضى افراد وجود دارند كه از قانون سوءاستفاده مىكنند، در چنين مواردى، بايد جلوى سوء استفادهها را گرفت و راهكار مناسب براى موارد ضرورى ارائه كرد.
همچنین باید اضافه نماییم که اصل در چند همسری مباح بودن آن است:
شیخ شعراوی (رح) میگوید: «و اکنون ببینیم آن آیهای که برای مرد مباح میگرداند که با بیش از یک زن ازدواج نماید، چه میگوید؟ الله تعالی میفرماید:
وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَىٰ فَانكِحُوا مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاءِ مَثْنَىٰ وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَلَّا تَعُولُوا [نساء /۳]
«و اگر میترسید که (بهنگام ازدواج با دختران یتیم،) عدالت را رعایت نکنید، (از ازدواج با آنان، چشمپوشی کنید و) با زنان پاک (دیگر) ازدواج نمائید، دو یا سهیا چهار همسر و اگر میترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید، و یا از زنانی که مالک آنهائید استفاده کنید، این کار، از ظلم و ستم بهتر جلوگیری میکند.»
و اینجا یك پرسش به ذهن میرسد... آیا اصل چند همسری حکم وجوب دارد، یا حکم مباح بودن؟
طبعاً اصل در تشریع و قانونگذاری اباحه و مباح بودن است نه وجوب و حتمی بودن، یعنی اسلام بر مرد واجب نمیکند که با بیش از یک زن ازدواج نماید، لیکن برای مرد مباح کرده است که هرگاه دید که زندگیش محتاج ازدواج با بیش از یک زن است، میتواند بدان اقدام نماید و مباح است و بسیار فرق است بین اباحه و وجوب.
و اگر به منطق و عقل مراجعه کنیم، میبینیم که تعدّد چیزی بر چیزی دیگر ممکن نیست جز با زیاد آمدن یکی بر دیگری.
شیخ شعراوی میگوید: بی گمان قانون چند همسری، بدین معنیست که ممکن نیست مگر زمانی که تعداد زنان فراوان باشد، پس طبیعیست که تعدّد باشد، یعنی وقتی تعداد زنان از مردان بیشترند باید چند همسری باشد.
بنابراین اسلام که چند همسری را مباح میداند، به خاطر پاسخگویی به واقعیّتیست که در زندگی مردم وجود دارد و اسلام نیز با راهحل واقعی این مشکل را رفع میکند.
نقش اسلام در چند همسری:
این تصوّر در اروپای قرون وسطا که تعدد زوجات از نوآوریهای اسلام و پیامبر اکرم(ص) بوده نادرست است.
ویل دورانت در جلد اول تاریخ تمدن صفحه ١٦ میگوید: علمای دینی در قرون وسطی چنین تصور میکردند که تعدد زوجات از ابتکارات پیغمبر اسلام است، در صورتی که چنین نیست و چنانکه دیدیم در اجتماعات ابتدائی جریان چند همسری بیشتر مطابق آن بوده است.
عللی که سبب پیدایش عادت تعدد زوجات در اجتماعات ابتدائی گشته، فراوان است.
به واسطه اشتغال مردان به جنگ و شکار، زندگی مرد بیشتر در معرض خطر بود و به همین جهت مردان بیشتر از زنان تلف میشدند و فزونی عدّهی زنان بر مردان سبب میشد که یا تعدد زوجات رواج پیدا کند و یا عدهای از زنان در بیشوهری به سر برند، ولی در میان آن ملل که مرگ و میر فراوان بود، هیچ شایستگی نداشت که عدهای زن مجرد بمانند و تولید مثل نکنند.
تعدد زوجات در ادیان آسمانی پیشین نیز امری معهود و مقبول بوده است.
در دین یهود تعدد زوجات تا حد توانایی زوج مباح شمرده میشده، هرچند نصوص تلمود برای عامه مردم تنها چهار همسر را جایز دانسته است. (حقوق المرآه بین الاسلام والدیالات الاخری، محمود عبدالحمید محمد. ص ٠٥١-١٥١)
در انجیلهای کنونی نیز درباره منع تعدد زوجات نصی دیده نمیشود و حتی تعبیر برخی نامههای پولس به جواز آن اشعار دارد (رجوع کنید به:المرأه فی الفکر الاسلامی، باجوری ج ١ ص ٢٤١-٤٤١، الاسره المسلمه و الاسره المعاصره، عبدالغنی عبود ص ١١٤-٥١٤؛ حقوق المرأه بین الاسلام و الدیانات الاخری، ص ١٥١-٧٥١)
در جهان مسیحیت نیز تعدد زوجات دستکم تا قرن هفدهم رسماً وجود داشت و پادشاهان بسیاری در اروپا همسران متعدد داشتند.
بعدها نظام جدید کلیسا تعدد زوجات را ممنوع کرد. برای این تحریم انگیزههای مختلفی بیان شده که هیچیک جنبه دینی ندارد.
تعدد زوجات در سیره برخی انبیای پیشین از جمله حضرت ابراهیم و حضرت موسی و حضرت داود و حضرت سلیمان علیهم السلام هم گزارش شده است. (رجوع کنید: نظره الی المرآه والرجل فی الاسلام، بالیسانی ص ٠٤؛ المرأه فی الفکر الاسلامی، باجوری ج ١ ص ٢٤١)
اسلام نه چند همسری را اختراع کرد (زیرا همچنان که گفته شد قرنها پیش از اسلام در جهان وجود داشت) و نه آن را نسخ کرد زیرا از نظر اسلام برای اجتماع مشکلاتی پیش میآید که راه چاره آنها منحصر به تعدد زوجات است ولی اسلام رسماً تعدد زوجات را اصلاح کرد:
* محدودیت: اولین اصلاحی که اسلام به عمل آورد این بود که آن را محدود کرد؛ قبل از اسلام تعدد زوجات نامحدود بود یک نفر به تنهایی میتوانست صدها زن داشته باشد.
اصولاً اسلام چند همسری را مزموم میداند اما به دلیل عدم پذیرش اجتماعی در صدر اسلام آن را محدود نمود.
چند همسری نهادی نیست که توسط اسلام ایجاد شده باشد و از این رو مورد پشتیبانی و تأکید اسلام قرار داشته باشد.
این امر در تقابل با نهادهایی همچون حج، نماز، زکات و جهاد و... قرار میگیرد که اساساً به صورت اولیه توسط اسلام ایجاد گردید و یا با تحویل شدید ماهُوی، محتوایی کاملاً اسلامی یافت. چند همسری نهادی بود که در جزیره العرب آن زمان کاملاً متداول بود.
علاوه بر عربستان در بسیاری از فرهنگهای باستانی آن زمان هم چون ایران و مردم نیز چند همسری رواج داشت.
از آنجایی که هر دینی در یک بستر اجتماعی که از پیش موجود بوده است از سوی خداوند نازل میشود، بنابراین شارع مقدس نمیتواند نسبت به آنکه از پیش در آن جوامع وجود داشته است بیتوجّه باقی بماند؛ لذا شمار زوجات را که بهگونهای نامحدود بسط یافت در ابتدا محدودیتی به اندازه چهار همسر بر آن وضع نمود؛ بنابراین ملاحظه میشود که اسلام در خصوص چند همسری راهکار اصلاح تدریجی را در پیش گرفت.
* عدالت: اصلاح دیگری که اسلام به عمل آورد این بود که عدالت را شرط کرد و اجازه نداد به هیچ وجه تبعیضی میان زنان یا میان فرزندان آنها صورت بگیرد.
قرآن کریم در کمال صراحت فرمود: «...فان خفتم الا تعدلوا فواحدة...» «اگر بیم دارید که عدالت نکنید (یعنی اگر به خود اطمینان ندارید که با عدالت رفتار کنید) پس به یکی اکتفا کنید.» در دنیای قبل از اسلام اصل عدالت به هیچ وجه رعایت نمیشد، نه میان خود زنان و نه میان فرزندان آنها.
در ایران ساسانی رسم تعدد زوجات شایع بود و میان زنان و همچنین میان فرزندان آنها تبعیض قائل میشدند. یک یا چند زن، زنان ممتاز (پادشاه زن) خوانده میشدند و از حقوق کامل برخوردار بودند. سایر زنان به عنوان «چاکر زن» و غیره خوانده میشدند و مزایای قانونی کمتری داشتند. اسلام هم این رسوم و عدالت را منسوخ کرد و اجازه نداد که برای یک زن یا فرزندان او امتیازات قانونی کمتری قائل گردند.
بهرحال اصلاح دوّمی که اسلام در تعدد زوجات انجام داد این بود که تبعیض را چه در میان زنان و چه در میان فرزندان ملغی ساخت.
در آیات قرآن جواز چند همسری را مشروط به رعایت عدالت کرد و رعایت عدالت را ناممکن خواند.
آنچه در قرآن عدالت آن را ناممکن ساخته، همان عدالت قلبی و درونی است نه عدالت ظاهری.
بدون تردید «عدالت» در محبتهاى قلبى خارج از قدرت انسان است، چه کسى میتواند محبت خود را که عواملش در بیرون وجود او است از هر نظر تحت کنترل درآورد؟
به همین دلیل، رعایت این نوع عدالت را خداوند واجب نشمرده و در آیه دیگر میفرماید: «شما هر قدر کوشش کنید نمیتوانید در میان همسران خود (از نظر تمایلات قلبى) عدالت و مساوات برقرار سازید.» زیرا محرّک و انگیزههای تمایل قلبی؛ مانند زیبایی، کمالات دینی و شخصیتی یک زن همگی بیرونی و خارج از اختیار مرد است و چیزی که خارج از اختیار انسان باشد مورد تکلیف واقع نمیشود.
بنابراین، محبتهاى درونى مادامىکه موجب ترجیح بعضى از همسران بر بعضى دیگر از جنبههاى عملى نشود ممنوع نیست، آنچه مرد موظّف به آن است رعایت عدالت در جنبههاى عملى و خارجى است.
گواه بر این موضوع ادامه آیه است: «تمام تمایل قلبى خود را متوجّه یک نفر از آنان نسازید که دیگرى را به صورت بلا تکلیف در آورید»؛ یعنى اکنون که نمیتوانید مساوات کامل در محبت میان همسران خود رعایت کنید، لااقل تمام تمایل قلبى خود را متوجه یک نفر از آنان نسازید که دیگرى را به صورت بلا تکلیف در آورید.»
با توجه به مطالبی که ذکر شد؛ مقصود از این عدالت -که شرط گرفتن چهار زن میباشد- این است: دادن نفقه به هر یک از همسران در حدّ شأن آنها، رعایت مساوات در مسائل زناشویی و همخوابگی و رفتار نیکو و گشادهرویی به همه همسران بدون فرق گذاشتن بین آنها، نهاینکه نسبت به برخی ابراز احساسات و محبّت نماید و نسبت به برخی دیگر کاملاً بیاعتنا یا کم توجّه باشد.
چرايى تجویز چندهمسرى در اسلام
در رابطه با چرايى چندزنى، علل مختلفى ذكر شده است كه به طور اختصار به چند عامل اشاره مىشود:
الف: فزونى زنان آماده ازدواج بر مردان
در طول تاريخ و در غالب جوامع به طور معمول تعداد زنان آماده ازدواج، از مردان افزونتر است.
آگبرن و نيم كوف مىنويسند: «در سال ١٨٠٥ در ميان ٢٣٠٠٠ تن از سرخ پوستان «دشتهاى بزرگ» (Great Plains)در برابر هر ١٠٠ زن تنها ٤٤ مرد وجود داشتند.»
«فرقه آمريكايى مورمون (Mormon) نيز كه چند زن گيرى را روا مىداند، در گذشته بارها دچار كمبود مرد شده است. براى مثال در سال ١٨٧٠ در بين مورمونهاى سه ناحيه از استان يوتا (Utah) ٩٥٦ زن در برابر ٨٥٤ مرد وجود داشت»
برتراند راسل مىنويسد: «در انگلستان كنونى بيش از دو ميليون زن اضافه بر مردان وجود دارد كه براى ايشان محروميت بزرگى است» (برتراند، راسل زناشویی و اخلاق ص١١٥)
«براساس برخى از آمارهاى منتشره، چندی پیش روسيه، جمعيت زنان ٢١ ميليون نفر بر مردان فزونى دارد»
بنابراين تكيه بر «تك همسرى» باعث مىشود در چنين شرايطى، همواره تعدادى از زنان از نعمت ازدواج محروم بمانند؛ در حالى كه با جواز چند همسرى، مىتوانند از داشتن شوهر و كانون خانواده و آثار مهم آن بهرهمند گردند.
همواره بر اثر حوادث اجتماعى - مانند جنگها - تعداد بيشمارى از مردان تلف مىشوند و همسران آنان بىسرپرست مىگردند.
همچنين غالباً تصادفات، غرق شدنها، سقوطها، زير آوار ماندنها و... تلفات بيشترى را متوجه جنس مرد مىكند.
طبيعى است در اين موارد، شمار زنان آماده به ازدواج بر مردان فزونى پذيرد.
«در اروپا در خلال سى سال جنگ و خونريزى در دو جنگ جهانى، مردان زيادى كشته شدند؛ بهطورى كه عدد مردان براى ازدواج با دوشيزگان و بيوه زنان كفايت نمىكرد.»
تنها در آلمان غربى شش ميليون زن وجود داشت كه نمىتوانستند شوهرى براى خود پيدا كنند.
برخى از آنان از دولت درخواست كردند قانون جواز چندهمسرى را به تصويب رساند تا در پناه ازدواج قانونى، هم از امنيت اجتماعى و تأمين اقتصادى بهرهمند شده و هم نيازهاى غريزى آنان به طور سالم در كانون خانواده ارضا گردد.
با مخالفت كليسا چنين خواستهاى برآورده نشد، در نتيجه تأمين نيازها و ارضاى غرايز، بسيارى از آنان را به روسپى گرى و روابط حاشيه خيابانها كشاند» و در پى آن فساد و بزهكارى در آلمان، به شدّت رواج يافت.
نكته ديگر اينكه هورمونهاى مردانه، باعث بروز رفتارهاى خشن، تهاجمى و جنگى مىشوند كه در نهايت به درگيرى و صدمات بدنى و مرگ مىانجامد. در حالى كه هورمونهاى زنانه، آرامبخشاند و رفتارهاى صلح جويانه را تقويت مىكنند.
همچنين تستوسترون (Testostrone)(هورمون مردان) و استروژنها Estrogen))(هورمونهاى زنانه) اثرات متفاوتى بر سطح كلسترول (Chlostrole) و تعداد گلبولهاى قرمز خون (هماتوكريت) Hematocrite مردان و زنان دارند و بر اثر همين اختلاف هورمونى بين زن و مرد و پيامدهاى ثانوى ناشى از آن، نسبت مرگ و مير مردان در سن ١٥ - ٢٥ سالگى حدود ٤ - ٥ برابر زنان در همين محدوده سنى است.
بنابراين هورمونها و نقش متفاوت آنها در مرد و زن، يكى از عوامل مطرح در مرگ و مير و تفاوت طول عمر آنها است.
بلوغ جسمى و جنسى دختران، به طور معمول چندين سال پيش از پسران است و در طول زمان، همراه با رشد جمعيت بشرى، باعث مىشود كه در جامعه تکهمسرگرا، همواره انبوه كثيرى از زنان با مشكل روبرو باشند.
از نظر روان شناسى تفاوتى اساسى بين ساختار روانى و گرايشها و عواطف زن و مرد وجود دارد. برخى از دانشمندان مانند مرسيه، ويل دورانت، اشميد، دونتزلان، راسل لى و... معتقدند که زنان به طور طبيعى «تك همسرگرا» (Monogamous) مىباشند و به طور فطرى از تنوع همسر گريزانند. آنان خواستار پناه يافتن زير چتر حمايت عاطفى و عملى يك مرد مىباشند. بنابراين تنوع گرايى در زنان، نوعى بيمارى است ولى مردان تنوع گرا و «چندزن گرا» (Polygamous) هستند.
دكتر اسكات مىگويد: «مرد اساساً چند همسرگرا است و توسعه تمدّن، اين چندهمسرگرايى طبيعى را توسعه بخشيده است.»
علاوه بر علل نامبرده پرفسور مصطفی ابراهیم زلمی(رح) در کتاب فلسفهی احکام در قرآن درباب فلسفه و حکمت تعدد زوجات (چند همسری) میفرماید: «غرض و هدف اساسی از ازدواج در اسلام، تنها اشباح و سیر کردن تمایلات جنسی و غرایز شهوانی نیست و با توجه بدین واقعیت شرعی، سرانجام حکمت و فلسفه چند همسری و تجویز آن به نقاط زیر بر میگردد:
۱- گاهی همسر دچار مصایبی میگردد که مانع قیام به وظایف و مسئولیتهای شرعی همسری است، مانند بیماری و پیری و امثال اینها. شوهر سالمیکه تحمل محرمیت از معاشرت زناشویی را ندارد، هرگاه به وی اجازه داده نشود که با حفظ همسر اول و با وجود آن، همسر دیگری را اختیار کند، بدون شک ممکن است ناچار گردد که همسر مصیبت زده سابقش را طلاق دهد، تا برای اختیار همسر جدید، راه پیش روی او باز گردد و آن وقت برای همسر بیمار و مصیبت دیده، مصیبت تازهای پدید میآید و این فاجعهای است در زندگی ایشان.
لذا حکمت الهی اقتضا میکند تا شخص، همسر اولش را نگه دارد و به وی اجازه دهد که زن دیگری را بگیرد، مشروط بر آن که ازدواج جدید، بر راحتی و آرامش و کرامت و احترام زن پیشین تأثیر بد نگذارد و زن جدید را بر او ترجیح ندهد.
۲- گاهی همسر عقیم است و بدیهی است که مال و فرزندان از جمله زینتهای زندگی دنیا هستند همان گونه که خداوند میفرماید: المال و البنون زینة الحیاة الدنیا... [كهف /٤٦]
«دارایی و فرزندان زینت زندگی دنیایند...»
پس به جای جدایی زن و شوهر از هم و طلاق که مبغوضترین حلال در نزد خداوند است، مصلحت ایجاب میکند، که به شوهر اجازه داده شود تا با زن دیگری ازدواج کند که عقیم نباشد، مشرط بر آنکه ثابت نشده باشد که مرد نیز عقیم است.
۳- گاهی طبیعت کار شوهر یا مرکزیت اجتماعی او، مقتضی بیش از یک همسر باشد، همان گونه که این حقیقت را در زندگی عشایری و زندگی کشاورزی و دامداری مشاهده میکنیم.
٤- گاهی شوهر یک نوع حالت نامتعارف جنسی دارد و نمیتواند به یک همسر اکتفا کند و به ویژه که زن حالت ماهیانه و قاعدگی دارد و در این مدت شوهر به خاطر صحّت زوجین، همبستری نماید و این حالت برای چنین شوهری دشوار است.
وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِي الْمَحِيضِ وَلَا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىٰ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ [بقره / ۲۲۲]
«و از تو، درباره خون حیض سؤال میکنند، بگو: «چیز زیانبار و آلودهای است؛ از اینرو در حالت قاعدگی، از آنان کنارهگیری کنید! و با آنها نزدیکی ننماید، تا پاک شوند! و هنگامیکه پاک شدند، از طریقی که خدا به شما فرمان داده، با آنها آمیزش کنید! خداوند، توبهکنندگان را دوست دارد، و پاکان را (نیز) دوست دارد.»
٥- گاهی زن پس از زادن چند فرزند، عادتاً نسبت به معاشرت جنسی کم میل میگردد، در محالی که مرد بر همان نشاط و تحرک و فعالیت زندهی جنسی خود، باقی است پس حق دارد به خاطر پرهیز از خطا، با زن دیگری ازدواج کند.
٦- گاهی مرد بنا بر عوامل و شرایطی زنش را طلاق میدهد و با زن دیگری ازدواج مینماید، سپس برای زن اولی پشیمان میگردد و میخواهد ازدواج با وی را از سر گیرد، پس هرگاه به چند همسری اجازه داده نشود، آن مرد ناچار است برای از سر گرفتن زندگی با همسر اول، زن جدید را طلاق دهد و این نیز به نوبهی خود فاجعهای است برای زن جدید.
در برابر اين واقعيات، سه راه وجود دارد:
١. هميشه تعدادى از زنان، در محروميت كامل جنسى به سربرند!
چنين چيزى فاقد توجيه منطقى است؛ زيرا به معناى سركوب غريزه و نياز طبيعى گروهى از انسانها و نوعى ستم بر آنان است.
افزون بر آن در سطح كلان و در طولانىمدت، شدنى نيست.
به عبارت ديگر سركوب غريزه، در نهايت به سركشى و طغيان آن خواهد انجاميد.
تجربه آلمان و بسيارى از ديگر كشورهاى غربى، شاهد اين مدّعا است.
استاد مطهرى در اين باره مىنويسد: «اگر عدد زنان نيازمند بر مردان نيازمند، فزونى داشته باشد، منع تعدّد زوجات خيانت به بشريت است؛ زيرا تنها پايمال كردن حقوق زن در ميان نيست... بحرانى كه از اين راه عارض اجتماع مىشود، از هر بحران ديگر خطرناکتر است.
همچنان كه خانواده از هر كانون ديگر، مقدّستر است...
زنان محروم از خانواده نهايت كوشش را براى اغواى مرد - كه قدمش در هيچ جا اين اندازه لرزان و لغزان نيست - به كار خواهند برد.
و بديهى است كه «چو گل بسيار شد پيلان بلغزند» و متأسفانه از اين «گل» مقدار كمى هم براى لغزيدن اين پيل كافى است.
آيا مطلب به همين جا خاتمه پيدا مىكند؟ خير! نوبت به زنان خانهدار مىرسد. زنانى كه شوهران خود را در حال خيانت مىبينند.
آنها نيز به فكر انتقام و خيانت مىافتند و در خيانت دنبالهرو مرد مىشوند.
نتيجه نهايى در گزارشى - كه به «كينزى راپورت» مشهور شده - در يک جمله خلاصه شده است: «مردان و زنان آمريكايى در بىوفايى و خيانت، دست ساير ملل دنيا را از پشت بستهاند»
۲- گزينه ديگر اين است كه راه روابط نامشروع و روسپىگرى و كمونيسم جنسى، گشوده و جامعه به فساد كشيده شود.
اين همان راهى است كه عملاً غرب مىپيمايد: نتيجه اين رفتار ناهنجار را مىتوان در گزارش دكتر اسكات - مأمور پزشكى شهردارى لندن - مشاهده كرد.
در گزارش او آمده است: «در لندن از هر ده كودكى كه به دنيا آمده اند، يكى غيرمشروع است! تولدهاى غيرقانونى در حال افزايش دائمى است و از ٣٣٨٣٨ نفر در سال ٩٥٧ به ٥٣٤٣٣ نفر در سال بعدى افزايش يافته است»
... البته اين آمارهاى پنجاه سال پيش است و در زمان معاصر رشد تصاعدى داشته است، چنانكه يكى از بحرانهاى مهم آمريكا را «بحران ابوّت» مىدانند و نسبت پدر و فرزندى بسيار گم شده است.
۳- راه سوم اين است كه به طور مشروع و قانونمند، با قيود و شرايطى عادلانه، راه چند همسرى گشوده شود.
دين مبين اسلام اين راه را - كه حكيمانهترين و بهترين راه است - گشوده و اجازه چندزنى را به مردانى مىدهد كه توانايى كشيدن بارسنگين آن را به نحو عادلانه دارند و دستورات اكيدى در اين زمينه براى آنان وضع كرده است.
اين روش در واقع حقى براى زن و وظيفهاى بر دوش مرد ايجاد مىكند و نه تنها به ضرر زنان نيست؛ بلكه بيشتر تأمين كننده مصالح و منافع آنان است.
استاد ناصر سبحانی (رح) میفرماید:
از لحاظ آماری افراد در یک جامعه (تعداد زنان و مردان) در هر زمانی از ۳ حالت خارج نمیباشند:
۱- تعداد زنان و مردان آن جامعه با هم برابرند که در این حالت تعدد زوجات منتفی ست.
۲- تعداد مردان از زنان بیشتر باشد، در این حالت نیز چند همسری صورت نمیگیرد و مردان تنها موظّف به رعایت اخلاق اسلامی و کنترل غرایز شهوانی خود هستند.
۳- تعداد زنان از تعداد مردان بیشتر میباشند، که در چنین حالتی قانون چندهمسری موضوعیت پیدا میکند.
البته باید بدانیم در چین حالتی خداوند تخفیف و امتیازی ویژه برای زنان مسلمان قایل شده و برای تأمین نیازهای عاطفی و غریزی خود مجازند با مردی مسلمان ازدواج کنند.
برخى از شرايط و توصيههاى اسلام درباره تعدد زوجات (چند همسری ) عبارت است از:
الف. رعايت محدوديت
اسلام گستره چندهمسرى را محدود ساخته و تا چهار نفر تقليل داده است.
قرآن مجيد در اين باره مىفرمايد:
«فَانْكِحُوا ما طابَ لَكُمْ مِنَ النِّساءِ مَثْنى وَ ثُلاثَ وَ رُباعَ...»[نساء / ۳]
«با زنان پاك ازدواج كنيد، دو يا سه يا چهار همسر...».
ب. رعايت عدالت
قرآن مجيد در اهميت اصل عدالت در رابطه بين همسران مىفرمايد: «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً»
«اگر بيم داريد كه به عدالت رفتار نكنيد، پس تنها يك همسر اختيار كنيد».
پیامبر(ص) مىفرمايد: «كسى كه دو زن داشته باشد و در تقسيم رابطه خود با همسر و تقسيم مالى بين آنها به عدالت رفتار نكند، روز قيامت - در حالى كه دستهايش بسته و نيمى از بدنش به يك طرف كج شده است - آورده و به آتش داخل مىشود»
پرفسور زلمی میفرماید:
قرآن کریم دستور داده که در همهی حالات به یک زن بسنده گردد و اگر تعدد زوجات موجب اذیّت و آزار و ظلم به حق همسر اولی، یا همسر بعدی و یا به هردو و یا فرزندانشان گردد. در این شرایط حق تعدد زوجات از چنین شخصی ساقط میگردد، همانگونه که به صراحت در قول خداوند آمده است:
.... فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً ... [نساء/۳]
«...و اگر میترسید عدالت را (درباره همسران متعدد) رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید...»
و برای تعدد زوجات قایل به شرایط زیر میباشند:
۱- وجود امکانات مالی برای بیش از یک زن.
۲- داشتن عذر شرعی برای مجوز چند همسری.
۳- اجرای عدالت و مساوات در میان همسران تحت نکاح.
آسیب، معایب و مفاسد چند همسری
البته بر مسئله چند همسری معایب و مفاسدی مترتب است که اکثرا از طرف مخالفین چند همسری، بزرگنمایی شده که آن را بهعنوان، عربهای در مقابل قانون و شریعت اسلام به کار میگیرند، اما به نظر میرسد بیشتر موارد و معایب و آسیبهایی که در مورد چند همسری موجود است و بیان میشوند، معلول طبیعت تعدد زوجات نیست بلکه بیشتر معلول طرز اجراء آن است. اکثر ناراحتیها ناشی از طرز رفتار وحشیانهای است که مردان در اجراء این قانون بکار میبرند. قانون تعدد زوجات یک راه حل مترقّیانه ناشی از یک دید اجتماعی وسیع است. حتماً اجرا کنندگان آن نیز باید در سطح عالیتری فکر کنند و از یک تربیت عالی اسلامی برخوردار باشند.
استاد مطهری در این باره مینویسد: «اگر عدد زنان نیازمند به مردان نیازمند فزونی داشته باشد، منع تعدّد زوجات خیانت به بشریت است؛ زیرا تنها پایمال کردن حقوق زن در میان نیست... بحرانی که از این راه عارض این اجتماع میشود از هر بحران دیگر خطرناکتر است.»
چرا برای زن چند شوهری مباح نشده است؟
شاید بعضی بر چند همسری اعتراض کنند و بگویند: چرا برای زن چند شوهری و تعدد شوهر مباح نشده است، آیا زن مانند مرد، احتمال ندارد در معرض ضرورتی قرار گیرد و به گونهای که از نظر جنسی به یک مرد به عنوان شوهر واحد اکتفا ننماید؟
دکتر مصطفی السباعی بدین پرسش پاسخ میدهد: «بی گمان از نظر طبیعت و خلقت و آفرینش، مساوات بین مرد و زن در تعدد چند همسری و چند شوهری محال و غیر ممکن است، زیرا زن بر حسب طبیعتش، در هرسال یک بار حامله و باردار میشود، اما مرد چنین نیست، زیرا ممکن است یک مرد در یک سال از زنان متعدد دارای فرزندان متعددی گردد، لیکن زن در یک سال ممکن نیست که جز یک بچه از یک مرد به دنیا بیاورد، پس تعدد و چند شوهری به نسبت یک زن، نسب فرزندش را به شخص معین ضایع مینماید، ولی به نسبت مرد در چند همسری و تعدد همسرانش چنین نیست.»
همچنین در تمام قوانین جهان، مرد رییس خانواده است، پس اگر چند شوهری را مباح کنیم، کدام یک رییس خانواده میگردند؟! آیا به تناوب و به نوبت بین آنان میشود، یا برای آن کس که از نظر سنی از آنهای دیگر بزرگتر است؟! سپس آن زن از کدام یک اطاعت نماید، آیا از همهی آنان اطاعت کند؟ و این غیر ممکن است زیرا رغبتها و تمایلاتشان متفاوت است و یا ویژهی یکی از آنان است، بدون آنهای دیگر و این چیزی ست که همه آنان را خشمگین میسازد!
این سؤال بیش از این که جدّی باشد، شوخی به نظر میآید!!
همچنین چند شوهری با طبیعت مرد موافق است نه با طبیعت زن. اما از نظر مرد برای اینکه اولاً با روحیه انحصارطلبی مرد ناسازگار است، ثانیاً با اصل اطمینان پدری مخالف است.
علاقه به فرزند طبیعت و غریزهی بشر است. بشر طبعاً میخواهد توالد و تناسل کند و میخواهد رابطهاش با نسل آینده و نسل گذشته مشخص و اطمینانبخش باشد. میخواهد بداند پدر کدام فرزند است و فرزند کدام پدر است. چند شوهری زن با این غریزه و طبیعت آدمی ناسازگار است.
چند شوهری هم با طبیعت زن منافات دارد هم با منافع او. زن از مرد موجودی میخواهد که قلب آن موجود را در اختیار داشته باشد حامی و مدافع او باشد برای او فداکاری کند، زحمت بکشد و پول در آورد، غم خوار او باشد، پولی که به او میدهد به خاطر علاقه و محبت و در راه عشق به او بپردازد. زن در چند شوهری هرگز نمیتوانسته است حمایت و محبت و عواطف خالصانه و فداکاری یک مرد را نسبت به خود جذب کند؛ از این رو چند شوهری همواره مورد تنفّر زن بوده است.
علی هذا چند شوهری نه با تمایلات و خواستههای مرد موافقت داشته است و نه با خواستههای زن.
از نظر روانشناسی تفاوتی اساسی بین ساختار روانی و گرایشها و عواطف زن و مرد وجود دارد؛ برخی از دانشمندان مانند مرسیه، ویل دورانت، دونتزلان و... معتقدند که زنان به طور طبیعی (تک همسر گرا) میباشند و فطرتاً از تنوّع همسر گریزانند. آنان خواستار پناهیافتن عاطفی و عملی مرد میباشند. بنابراین تنوع گرایی در زنان نوعی بیماری است.
نتیجه گیری:
از نظر اخلاق اسلامی، طبیعت حقوق و حدودی دارد و آن حقوق و حدود را باید شناخت.
طبیعت، در اثر دو چیز طغیان میکند و آرامش را بهم میزند؛ یکی در اثر محرومیت و دیگر در اثر آزادی کامل دادن و برداشتن قیود و حدود از مقابل او.
لذا در اسلام میبینیم برای اینکه نیازها و ضرورتهای جامعه پایمال نشود، به تجویز قانون چند همسری اجازه داده شده و آن را امری مباح معرفی میکند و از طرفی دیگر برای جلوگیری از آزادی بیقید و شرط و آثار منفی آن، قیود و شرایطی را بر مسئله تعدّد زوجات گذاشته تا حالتی نرمال و متعادل ایجاد شود.
همچنین باید یادآور شویم که همه موارد و معایبی و آسیبهایی که در مورد چند همسری ذکر گردید معلول طبیعت تعدّد زوجات نیست، بیشتر معلول طرز اجراء آن است؛ اکثر ناراحتیها ناشی از طرز رفتار مردان در اجراء این قانون میباشد.
اگر مجموعهی آیات قرآن را در نظر بگیریم، آنچه از اسلام قابل استنباط است تک همسری است نه چند همسری. چند همسری تنها در حالتهای ضروری و استثنایی و مقیّد به شروط خاص خود مشروعیّت پیدا میکند.
نمیتوان باور کرد که یک انسان و یک مرد هر چقدر هم متعالی باشد بین دو همسرش بخصوص اگر موقعیت متفاوت داشته باشند، سن و سالهای متفاوت داشته باشند، ظاهر و زیبایی متفاوت داشته باشند، بتواند عدالت قلبی و عاطفی را رعایت کرد؛ در واقع عدالت عاطفی و قلبی به معنای دوست داشتن مساوی از اساس امکانپذیر نیست. لذا در این مورد به عدالت ظاهری اکتفا شده، همچنان که در خلال بحث به معنای عدالت پرداختیم.
همچنین چند شوهری برای زن امریست غیر طبیعی که با فطرت سالم و روحیات زن و مرد کاملاً ناسازگار بوده و اقدام به چنین عملکردی قطعا آثار خطرناکی به دنبال خواهد داشت.
منابع :
۱- فلسفه ی احکام قرآن دکتر مصطفی زلمی
۲- زن در اسلام و شبهاتی پیرامون آن مصطفی عبدالحی
۳- حلال و حرام دکتر قرضاوی
٤- نوار صوتی استاد ناصر سبحانی
٥- مقالات انترنتی
نظرات